عشق دلیل می خواهد؟



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


*zendegi*

اگراززیستن آسوده بودیم هرگز به هنگام تولد نمیگریستیم

عشق دلیل می‌خواهد؟
روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟»
پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!»
- تو هیچ دلیلی نمی‌تونی بیاری؛ پس چطور دوسم داری؟ چطور می‌تونی بگی عاشقمی؟
- من جداً دلیلشو نمیدونم؛ اما می‌تونم بهت ثابت کنم!
- ثابت کنی؟ نه! من می‌خوام دلیلتو بگی!
- باشه.. باشه! میگم؛ چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی، دوست داشتنی هستی، باملاحظه هستی، بخاطر لبخندت..
آن روز دختر از جواب‌های پسر راضی و قانع شد.
متأسفانه، چند روز بعد، دختر تصادفی وحشتناک کرد و به حالت کما رفت.
پسر نامه‌ای در کنارش گذاشت با این مضمون:
«عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم؛ اما حالا که نمی‌تونی حرف بزنی، می‌تونی؟ نه! پس دیگه نمی‌تونم عاشقت بمونم! گفتم بخاطر اهمیت دادن‌ها و ملاحظه کردنات دوسِت دارم؛ اما حالا که نمی‌تونی برام اونجوری باشی، پس منم نمی‌تونم دوست داشته باشم! گفتم واسه لبخندات عاشقتم؛ اما حالا نه می‌تونی بخندی و نه حرکت کنی! پس منم نمی‌تونم عاشقت باشم! اگه
عشق همیشه دلیل بخواد مث الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره! واقعاً عشق دلیل می‌خواد؟ نه! معلومه که نه! پس من هنوز هم عاشقتم.»



نظرات شما عزیزان:

امین
ساعت0:08---26 آبان 1391
آغوشت..

پنهــــــــان کـــــــــــن در آغوشـــــت مـــــرا

مـــــــــــرا در نهـــــــــانی تریـــــــــن گوشه ی آغوشــــت پنهــــــان کــــــن...

آنــــــــ ســــــوی تاریکـــــــی .. بر پهنـــــه ی زندگـــــــــــی

آنــــ جا کهـــ هـــــــــوا از رویــــــــای بهــــــار شفافــــــ تر استـــــــ و

بــــــــاران ســ ـرود آفتابـــــــــــ را تکـــــــــرار می کنـــد ...

راز چشـــــمهایتــ ستـــــــاره ی بختــمــــ بــــــــــود که درخشـــــــــید

و مهــــــــتاب را در نگاهــــــــم زمــــــــزمه کــــــــرد

لبهـــــــــایت خنــــــده را که ســــــــال ها در گلـــــو گمـــ شدهـــ بـــــــود را

در چهــــــــار ســـوی زمــــانــــــ دوبــــــارهـــ فریــــــاد کشــــــید

و آمدنــت کویـــــــــــر دســـتانم را شــــــکوفه بـــــــــاران کــــــرد...!!!

پنهـــــــــان کنــــ مــــــرا در آغوشــــــی کهـــ نامـــــش

دوســتـــــــ داشـــــــتن استـــــــــ ...

امـشبـ هـیچـیـ نـمےخـوآهـم

فقــط بـیـآ..
می خـواهـمـ تـا سحـر بـه چشـمـآنـ آسمـآنـیـ اتـ خیـرهـ بـمــآنـمـ ...

هـمیـنـ کـآفـیـ استـ ...

بـرآے آرامـشـ قلبـ بــیـ قـرآرمـ

تــو فقـ ـط بـیــآ ...

در آغـ ـوشم که میـ ـگیریـ آنقـ ــدر آرامـ میـ ـشومـ

کـ ـهـ فـ ـراموشـ میـ ـکنمـ بـایـ ـد نـ ـفسـ بـ ـکشمـ ...

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو آرامش یافته ام

که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام

که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام

که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست

پس امانم بده

که تا ابد در دل این زیبایی آرامش بگیـــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــرم

چقدر شیرین است با تو بودن ،در آغوش تو آرام گرفتن،با بوسه ای از لبانت به اوج عشق رسیدن..

زندگی ام فقط با تو زیباست،تویی که دنیای من،وجود منی..تویی که تنها دلیل تپیدن قلب منی..

هر لحظه که می گذرد بیشتر به زیبایی عشقمان پی می برم..به راستی که عشق ما،زیباترین

عشق دنیاست..ما با هم کامل می شویم،فقط در کنار هم معنا پیدا می کنیم..با هم به شیرینی

زندگی پی می بریم،با هم زندگی می کنیم،با هم به اوج عشق می رسیم..تا همیشه!

عشق من!بودن تو بودن من است..فقط می توانم بگویم:بی نهایت تر از بی نهایت


امین
ساعت0:06---26 آبان 1391
می خواهم با زیباترین و



قشنگ ترین واژه دنیا مهمانت کنم



می خواهم روی سقف آسمان



با درشترین کلمه بنویسم



عزیزترینم



( دوستت دارم )


امین
ساعت23:32---24 آبان 1391


با تمام وجود گناه كردم
اما…
نه نعمتهايش را از من گرفت و نه گناهانم را فاش كرد…
اگر اطاعت كنم چه مي كند؟…

قصه اش طولانيست...
اما
خدايم مي بخشد!!!


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,ساعتتوسط مهرسان | |